پیراستۀ
تاریخنامۀ هرات
تاریخنامۀ هرات
تألیف سیف بن محمد سیفی هروی
به کوشش محمد آصف فکرت
تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار۱۳۸۱
به کوشش محمد آصف فکرت
تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار۱۳۸۱
تاریخنامۀ هرات
نوشتۀ سیف بن محمد بن یعقوب سیفی هروی(۶۸۱- پس از ۷۲۱ق) در گزارش اوضاع و رخدادهای هرات از آغاز تاخت مغول تا سال ۷۲۱ق. سیفی تاریخنامه را به دستور فرمانروای هرات، ملک غیاث الدین محمد کـَرت، نگاشته و در آغاز، مقدماتی در اساطیر، اخبار و روایات در تاریخ و چگونگی ساختن شهر هرات و سازنده یا سازندگان آن و نیز مطالبی در احوال و اوضاع شهرهای نزدیک هرات همچون مرو، نشابور و جز آنها آورده است. سپس رخدادها را از سال ۶۳۴ق تا سال ۷۲۱ق به گونۀ سالشمار به تفصیل آورده و مجموعۀ مطالب کتاب که اکنون در دست است، در ۱۳۸ فصل، یا چنانکه مؤلـّف نام نهاده، در ۱۳۸ ذکر به پایان می رسد؛ هرچند که مؤلف در مقدمه می نویسد که او کتاب را در ۴۰۰ ذکر تمام کرده است.
سیفی در چگونگی تألیف تاریخنامه می نگارد که او کتاب مجموعۀ غیاثی را که در علم آداب نگاشته بود، وسیلۀ شناسایی خویش قرار داده، آن را به ملک غیاث الدین تقدیم کرد. ملک سیفی را نواخت و او را به نگارش رخدادهای هرات از روزگار چنگیزخان به بعد با دقت در گزارش درست و راست وقایع برگماشت. سیفی از ملک نقل کرده است که گفته است که چون تاریخی درست از هرات و رخدادهای آن در دست نیست گزارشگران و جهانگردان آنچه خود می خواهند، به هم می بافند و باعث گمراهی مردم و دور ماندن آنان از دریافتن حقایق می گردند(ص ۳-۸).
سیفی در پایان رخدادهای سال ۷۲۱ ق می نگارد که ” امید واثق است به کرم ملک عادل عالم حاجی غازی غیاث الحق والدین خلّد ملکه که من بنده را به نظر عنایت منظور دارد تا به اندک روزگاری دفتر ثانی را در کتابت آرم” (ص۷۸۴).
او همچنین از یکی از صدورمعظم هرات، خواجه شهاب و محبتهایش به مؤلف هنگام تالیف کتاب یاد کرده او را دعا می کند و می نویسد که” اگر تربیت او نبودی، این تاریخنامه که صد و بیست تا کاغذ است سالها به انجام نپیوستی و بی کرم و تقویت او چنین کتاب معتبر در دو سال و نیم به آخر نرسیدی”(ص۶۳۶).
مؤلف نام کتاب را تاریخنامه و یک بار هم (ص ۸) تاریخ هرات می نویسد؛ هرچند که پس از وی از این کتاب با نامهایی چون تاریخ ملوک کرت و تاریخ ملوک هرات یاد می کنند، اما تاریخنامه به این دلیل مناسبتر می نماید که این کتاب در بردارندۀ رخدادهای کامل دوران ملوک کرت هرات نیست و با گزارش برخی رخدادهای سال ۷۲۱ق پایان می پذیرد؛ در حالی که فرمانروایی ملوک کرت تا سال ۷۸۳ق ادامه می یابد(میرخواند، ۶/۱۲۰). او چون تصریح می کند که کتاب را در دو سال و نیم نگاشته، در این صورت بایست آغاز تألیف سال ۷۱۸ق بوده باشد.
سیفی ظاهرا ً به اسناد دولتی دسترسی داشته است، زیرا در بسیاری از جایها چون از نامه یا فرمانی یاد می کند، متن آن را هم می آورد ( مثلا ً صص۳۸۸،۳۹۴، ۴۹۹ و ۵۰۰). از سویی او به نقد و سره ساختن روایات می کوشد و چون رخدادی را روایت می کند سپس صورت درست تر آن را با یادکرد منبع یا شخصی که آن رخداد را از نزدیک دیده یا شنیده است، با آوردن عبارت ” اصلح آنست که” نقل می کند (مثلا ً ص ۷۰). گاهی چون از جایی یا کسی یاد می کند به تعریف و تشریح آن می پردازد؛ مثلا ً چون از گروه حایطیان یاد می کند شرح می دهد که چرا آنان را حایطی می گویند و دقیقا ً زمان و مکانی را که این نام از آن برخاسته یاد می کند(ص۱۸۲ )، یا هنگامی که از مابیژناباد نام می برد می نویسد که آن جای را مابیژناباد می گویند زیرا آن را مادر بیژن آباد کرده است(ص ۷۵۹ ).
سیفی منابع و مآخذ را به وضوح و با ذکر نام مؤلف بیان می کند؛ مثلا ً تاریخنامۀ هرات از فامی (۲۵)، تاریخ علائی (ص۵۷)، تاریخ جهانگشای (ص ۵۸)، تاریخ غازانی (ص ۱۰۱) و تاریخ منهاج سراج (ص۷۰).
سیفی هنگام گزارش کارنامۀ شاهان از ویژگیهای اخلاقی و فرهنگی آنان نیز یاد می کند و گاهی به خـُرده گیری رفتار و اخلاق آنان نیز می پردازد. مثلا ً از خوشنویسی ملک غیاث الدین و این که مدّتی به کتابت قرآن مجید سرگرم بوده یاد می کند (ص ۶۳۷)، یا می نویسد که ملک فخرالدین مردم را از خوشگذرانی و میخوارگی منع می فرمود، در حالی که خود به آن منهیات مبادرت می ورزید یا به قول خودش “با وجود اینهمه امر معروف و نهی منکر، البته هرشب آواز چنگ و نغمۀ عود شنیدی و شراب صافی نوشیدی” (ص۴۴۲) و یا امیر حافظ، قرآن مجید را از بر داشته است( ص ۶۵۶).
او در موارد مختلف به شرح ساختمانها و ابنیهء هرات می پردازد و تصویری روشن از آبادیها و هنر معماری در آن شهر به دست می دهد؛ به گونهء نمونه می توان از آبادیهای هرات در روزگار ملک فخرالدین (ص ۴۴۰) و روزگار ملک غیاث الدین (ص ۷۴۶-۷۴۷) یاد کرد.
در مورد بانوان نیز در تاریخنامه مطالب متعدد می توان یافت؛ مثلا ً شمیره دختر جمان افریدون (صص ۲۹-۳۱)، همای چهرآزاد دختر بهمن بن اسفندیار (ص۳۹) ، هرات: دختر ضحاک (ص۴۰) و مادر اسکندر (صص۴۰-۴۴) که از آنان در موضوع بنای شهر هرات یاد شده است. سیفی در فصول مختلف از زنان یاد و به نقش آنان در رخدادهای تاریخی اشاره می کند؛ از آن جمله اند: بانو قتلغ الشی (یا ایشی) یکی از خاتونان چنگیزخانی، در ارتباط با واپس فرستادن هراتیان به هرات( ص۱۰۷)، شیرین خاتون همسر امیر دانشمند بهادر(ص ۴۹۳،۵۰۲) و ارمک دختری در جامهء سربازان مغول(ص ۵۰۱).
سیفی به فرهنگ و رسوم ایران باستان توجه و تأکید دارد؛ مثلا ً آنجا که از آفرین خواندن به رسم عجم یاد می کند (ص۱۶۶)، یا جایی که می گوید: ملک غیاث الدین را به رسم اعاظم ملوک عجم به ملـِکی ِ خطـّۀ محروسۀ هرات روان گردانند(ص ۵۵۸).
در مورد مؤلف بیش از آنچه خودش در تاریخنامه یاد کرده نمی دانیم و آنچه می دانیم به اجمال چنین است: در ۶۸۷ق شش ساله بوده(ص ۳۷۸)، استاد دانشمندش سعدالدین منجـّم غوری نام داشته (ص ۴۶۱) و خودش به جزدو تألیف: تاریخنامه و مجموعۀ غیاثی که در بالا یاد شد مثنویی به نام سامنامه بر وزن شاهنامه سروده که در آن کارنامه و دلاوریهای محمدبن سام را در برابر سپاه مغول ستوده است. همین کتاب میخواست سر سامنامه سرا را بر باد دهد ، امّا شیوۀ سرایش منظومه که سپاهیان امیر دانشمند و سازبرگ آنها را دست کم نگرفته، باعث شده که سردار مغول، بوجای(فرزند امیر دانشمند) از کشتن سیفی چشم بپوشد (ص ۵۳۹). جایی دیگر او از هشتاد قصیده و ۱۵۰ قطعه که در مدح ملک فخرالدین کرت سروده یاد می کند (ص ۴۴۳).
تاریخنامۀ هرات در عرصۀ زبان و ادب مقامی والا دارد. بیان چندین روایت اساطیری در باب بنای هرات ارزش ادبی خاص به تاریخنامهء هرات بخشیده است (ص۲۵-۴۵). تاریخنامۀ هرات نمونه ییست از شیوۀ نگارش هرات و منطقۀ زبانی پیرامون آن در اوائل سدۀ هشتم هجری. تاریخنامه هم نمونه یی از نثر منشیانۀ تازه رواج یافته در زبان فارسی است و هم شیوۀ ویژۀ کاربرد مؤلف از این نثر را نشان می دهد: در حالی که سیفی به حدی به انشاء پردازی رغبت نشان می دهد که گاه چند صفحه را پر می کند بدون آن که به بیان نکته یا مطلبی در تاریخ بپردازد، او تاریخ را کمتر با انشاء می آمیزد، مگر در مورد سجع و جناس که بسیار به استفاده از آن علاقمند است؛ مثلا: به جای عشرت عـسرت یافتند (ص۲۷)، از حواشی و مواشی ایشان آنچه گزین و بهین و ثمین و سمین بودی (ص۲۸)، ً دیوار بست اورا پست کنند (ص۵۸)، جمله حمله کردند (ص۷۸)، در هر قدمی صنمی دیدند کشته و در خانه ای جانانه ای یافتند مرده (ص۸۲)، هر شهری که بروی قهری رفته بود (ص ۱۰۲)، آن مرد هژبر زور از ولایت غور(ص ۱۶۷)، به وقت خروش خروس (ص۲۰۴).
مطالب تاریخی کتاب به آسانی از نثر منشیانۀ سیفی جدا تواند شد، بدون آنکه به شیوۀ نگارش سیفی دست برده شود. پیراستۀ تاریخنامۀ هرات (تهران، موقوفات دکتر محمود افشار، ۱۳۸۱ش) این موضوع را به خوبی نشان می دهد.
ترجمۀ مطالب تازی به فارسی نمونۀ زیبایی از زبان ترجمه در عصر نگارنده است (مثلا ً صص ۴۵ – ۴۹). گزینش اشعار فارسی و گاهی تازی بر غنای ادبی تاریخنامه افزوده و گاهی باعث احیاء نام و ماندگاری مطالبی از یک اثر شده است؛ نقل مقداری قابل توجه از منظومۀ کرت نامه (Kartnama یا Kurtnama) با شرح داستان گویندۀ آن صدرالدین ربیعی پوشنگی (فوشنجی)، تاریخنامه را به صورت مهمترین مأخذ برای آشنایی با این مثنوی و گویندۀ آن در آورده و نقل مکرر از آن (مثلا ً ص ۱۹۳) پژوهشگران را به سبک و سخن ربیعی و نقل قطعاتی از سامنامه (مثلا ً صص ۵۵۷-۵۵۸) خواننده و پژوهشگر را با شیوۀ مثنوی سرایی سیفی آشنا می سازد.
کاربرد واژه های مختلف از نام جایها گرفته تا نام جنگ افزارها، اصطلاحات مغولی و به ویژه واژه های ناب فارسی کتاب را اهمیت خاص زبانشناختی می بخشد. نام جایها در هرات، که بسیاری از آنها هنوز بی هیچ دگرگونی به همان صورت باقیست پیشینهء کهن آنها را نشان می دهد؛ از آن جمله: آزاب، اسفزار، انجیر، اوبه، بادمرغان، برامان، برج خاکستر، پای حصار، بوالیان( یا گوالیان)، پل درقره، پل ریگینه، تولک، جغرتان، جوی آلنجان، دولتخانه، غیزان، پوشنج، قلعۀ کاه، کهدستان و جز آنها(ارجاع این نامها درفهرست اعلام تاریخنامه یاد شده است. برای شرح و توضیح نامها رکــ. پیراستهء تاریخنامهء هرات، صص ۱۷۱-۱۸۰).
در پایان چند نمونه از واژه ها و عبارات فارسی سره (برخی که نیاز به شرح داشته اند معادل آنها نیزدر این مقاله بیان شده) یاد می شود:
آب به چشم در آورد: چشمش پراشک شد(ص ۵۵۲) آسمان نمای: بنای بلند، آسمان خراش(ص۲۵۱) از خـُردکی باز با دل و زهره باشند: از هنگام طفولیت دلیر و با جرأت باشند(ص۳۵) اگر به ایلی سردرنیارند: اگر مطیع نشوند(ص۶۵)، بامداد پگاه (ص۱۸۹)، برآوردند: تخمین زدند(ص۳۴)، بنه وار: واحدی بزرگتر از خانوار(ص۱۱۱) ،بومدان: آشنا به منطقه(ص۶۵۳)، بو َند: باشند(ص۳۵)، پیشباز: استقبال(ص۲۲۸) پیمانۀ عمر پرشد(ص۱۷۴)، تیرپرتاب(ص۱۲۸)، جان درازی: طول عمر(ص۵۲۳)، چپر بستن: نرده و حفاظ موقتی کشیدن(ص۴۲۷)، خاکپالان: کسانی که خاک ویرانه ها را می جستند تا چیزی یابند(ص۱۱۸)، خط گناهکاری: اعترافنامه و تعهد نامه به عدم تخلف(ص۴۴۰)، درازدنبال: الاغ، چاروا(ص۱۱۱)، در ِ دزدیده: درِ نهانی (ص۴۲۶)، دل باز می داد: می نواخت(ص۴۴۶)، دم آب بی رضای او نخورد(ص۱۲۸)، دین ورز: متدیـّن(ص۱۹۸)، رشوه پاره(ص۱۸۰)، رهشناس(ص۶۵۳)، زبانگیر(ص۶۹۶) شادروان(ص۲۳۱)، شبروار: کف، مشت. در باب مبالغه یعنی کمترین واحد پیمایش غله (ص ۴۴۶)، شمال خوش نسیم(ص۱۰۴)، فرداروز: در تأکید و تحذیر نتیجه و آیندۀ کاری گویند(ص۲۶۸)، کارش تنگ درآمد: دشوار شد(ص۱۱۵)، کوتک: توده گک (ص۱۱۰)، گمگشت در: آن قسمت از در ورودی که از نظر نهان شود؛ ظاهرا ً آنچه در خراسان “غلام گردش” نیز می گفتند(ص۴۲۷)، مرد تناور راهرو(ص۱۱۱)، نام برآری: معروف شوی(ص۴۶۴)، همزانو: همنشین(ص۲۳۶).مآخذ:
سیفی در چگونگی تألیف تاریخنامه می نگارد که او کتاب مجموعۀ غیاثی را که در علم آداب نگاشته بود، وسیلۀ شناسایی خویش قرار داده، آن را به ملک غیاث الدین تقدیم کرد. ملک سیفی را نواخت و او را به نگارش رخدادهای هرات از روزگار چنگیزخان به بعد با دقت در گزارش درست و راست وقایع برگماشت. سیفی از ملک نقل کرده است که گفته است که چون تاریخی درست از هرات و رخدادهای آن در دست نیست گزارشگران و جهانگردان آنچه خود می خواهند، به هم می بافند و باعث گمراهی مردم و دور ماندن آنان از دریافتن حقایق می گردند(ص ۳-۸).
سیفی در پایان رخدادهای سال ۷۲۱ ق می نگارد که ” امید واثق است به کرم ملک عادل عالم حاجی غازی غیاث الحق والدین خلّد ملکه که من بنده را به نظر عنایت منظور دارد تا به اندک روزگاری دفتر ثانی را در کتابت آرم” (ص۷۸۴).
او همچنین از یکی از صدورمعظم هرات، خواجه شهاب و محبتهایش به مؤلف هنگام تالیف کتاب یاد کرده او را دعا می کند و می نویسد که” اگر تربیت او نبودی، این تاریخنامه که صد و بیست تا کاغذ است سالها به انجام نپیوستی و بی کرم و تقویت او چنین کتاب معتبر در دو سال و نیم به آخر نرسیدی”(ص۶۳۶).
مؤلف نام کتاب را تاریخنامه و یک بار هم (ص ۸) تاریخ هرات می نویسد؛ هرچند که پس از وی از این کتاب با نامهایی چون تاریخ ملوک کرت و تاریخ ملوک هرات یاد می کنند، اما تاریخنامه به این دلیل مناسبتر می نماید که این کتاب در بردارندۀ رخدادهای کامل دوران ملوک کرت هرات نیست و با گزارش برخی رخدادهای سال ۷۲۱ق پایان می پذیرد؛ در حالی که فرمانروایی ملوک کرت تا سال ۷۸۳ق ادامه می یابد(میرخواند، ۶/۱۲۰). او چون تصریح می کند که کتاب را در دو سال و نیم نگاشته، در این صورت بایست آغاز تألیف سال ۷۱۸ق بوده باشد.
سیفی ظاهرا ً به اسناد دولتی دسترسی داشته است، زیرا در بسیاری از جایها چون از نامه یا فرمانی یاد می کند، متن آن را هم می آورد ( مثلا ً صص۳۸۸،۳۹۴، ۴۹۹ و ۵۰۰). از سویی او به نقد و سره ساختن روایات می کوشد و چون رخدادی را روایت می کند سپس صورت درست تر آن را با یادکرد منبع یا شخصی که آن رخداد را از نزدیک دیده یا شنیده است، با آوردن عبارت ” اصلح آنست که” نقل می کند (مثلا ً ص ۷۰). گاهی چون از جایی یا کسی یاد می کند به تعریف و تشریح آن می پردازد؛ مثلا ً چون از گروه حایطیان یاد می کند شرح می دهد که چرا آنان را حایطی می گویند و دقیقا ً زمان و مکانی را که این نام از آن برخاسته یاد می کند(ص۱۸۲ )، یا هنگامی که از مابیژناباد نام می برد می نویسد که آن جای را مابیژناباد می گویند زیرا آن را مادر بیژن آباد کرده است(ص ۷۵۹ ).
سیفی منابع و مآخذ را به وضوح و با ذکر نام مؤلف بیان می کند؛ مثلا ً تاریخنامۀ هرات از فامی (۲۵)، تاریخ علائی (ص۵۷)، تاریخ جهانگشای (ص ۵۸)، تاریخ غازانی (ص ۱۰۱) و تاریخ منهاج سراج (ص۷۰).
سیفی هنگام گزارش کارنامۀ شاهان از ویژگیهای اخلاقی و فرهنگی آنان نیز یاد می کند و گاهی به خـُرده گیری رفتار و اخلاق آنان نیز می پردازد. مثلا ً از خوشنویسی ملک غیاث الدین و این که مدّتی به کتابت قرآن مجید سرگرم بوده یاد می کند (ص ۶۳۷)، یا می نویسد که ملک فخرالدین مردم را از خوشگذرانی و میخوارگی منع می فرمود، در حالی که خود به آن منهیات مبادرت می ورزید یا به قول خودش “با وجود اینهمه امر معروف و نهی منکر، البته هرشب آواز چنگ و نغمۀ عود شنیدی و شراب صافی نوشیدی” (ص۴۴۲) و یا امیر حافظ، قرآن مجید را از بر داشته است( ص ۶۵۶).
او در موارد مختلف به شرح ساختمانها و ابنیهء هرات می پردازد و تصویری روشن از آبادیها و هنر معماری در آن شهر به دست می دهد؛ به گونهء نمونه می توان از آبادیهای هرات در روزگار ملک فخرالدین (ص ۴۴۰) و روزگار ملک غیاث الدین (ص ۷۴۶-۷۴۷) یاد کرد.
در مورد بانوان نیز در تاریخنامه مطالب متعدد می توان یافت؛ مثلا ً شمیره دختر جمان افریدون (صص ۲۹-۳۱)، همای چهرآزاد دختر بهمن بن اسفندیار (ص۳۹) ، هرات: دختر ضحاک (ص۴۰) و مادر اسکندر (صص۴۰-۴۴) که از آنان در موضوع بنای شهر هرات یاد شده است. سیفی در فصول مختلف از زنان یاد و به نقش آنان در رخدادهای تاریخی اشاره می کند؛ از آن جمله اند: بانو قتلغ الشی (یا ایشی) یکی از خاتونان چنگیزخانی، در ارتباط با واپس فرستادن هراتیان به هرات( ص۱۰۷)، شیرین خاتون همسر امیر دانشمند بهادر(ص ۴۹۳،۵۰۲) و ارمک دختری در جامهء سربازان مغول(ص ۵۰۱).
سیفی به فرهنگ و رسوم ایران باستان توجه و تأکید دارد؛ مثلا ً آنجا که از آفرین خواندن به رسم عجم یاد می کند (ص۱۶۶)، یا جایی که می گوید: ملک غیاث الدین را به رسم اعاظم ملوک عجم به ملـِکی ِ خطـّۀ محروسۀ هرات روان گردانند(ص ۵۵۸).
در مورد مؤلف بیش از آنچه خودش در تاریخنامه یاد کرده نمی دانیم و آنچه می دانیم به اجمال چنین است: در ۶۸۷ق شش ساله بوده(ص ۳۷۸)، استاد دانشمندش سعدالدین منجـّم غوری نام داشته (ص ۴۶۱) و خودش به جزدو تألیف: تاریخنامه و مجموعۀ غیاثی که در بالا یاد شد مثنویی به نام سامنامه بر وزن شاهنامه سروده که در آن کارنامه و دلاوریهای محمدبن سام را در برابر سپاه مغول ستوده است. همین کتاب میخواست سر سامنامه سرا را بر باد دهد ، امّا شیوۀ سرایش منظومه که سپاهیان امیر دانشمند و سازبرگ آنها را دست کم نگرفته، باعث شده که سردار مغول، بوجای(فرزند امیر دانشمند) از کشتن سیفی چشم بپوشد (ص ۵۳۹). جایی دیگر او از هشتاد قصیده و ۱۵۰ قطعه که در مدح ملک فخرالدین کرت سروده یاد می کند (ص ۴۴۳).
تاریخنامۀ هرات در عرصۀ زبان و ادب مقامی والا دارد. بیان چندین روایت اساطیری در باب بنای هرات ارزش ادبی خاص به تاریخنامهء هرات بخشیده است (ص۲۵-۴۵). تاریخنامۀ هرات نمونه ییست از شیوۀ نگارش هرات و منطقۀ زبانی پیرامون آن در اوائل سدۀ هشتم هجری. تاریخنامه هم نمونه یی از نثر منشیانۀ تازه رواج یافته در زبان فارسی است و هم شیوۀ ویژۀ کاربرد مؤلف از این نثر را نشان می دهد: در حالی که سیفی به حدی به انشاء پردازی رغبت نشان می دهد که گاه چند صفحه را پر می کند بدون آن که به بیان نکته یا مطلبی در تاریخ بپردازد، او تاریخ را کمتر با انشاء می آمیزد، مگر در مورد سجع و جناس که بسیار به استفاده از آن علاقمند است؛ مثلا: به جای عشرت عـسرت یافتند (ص۲۷)، از حواشی و مواشی ایشان آنچه گزین و بهین و ثمین و سمین بودی (ص۲۸)، ً دیوار بست اورا پست کنند (ص۵۸)، جمله حمله کردند (ص۷۸)، در هر قدمی صنمی دیدند کشته و در خانه ای جانانه ای یافتند مرده (ص۸۲)، هر شهری که بروی قهری رفته بود (ص ۱۰۲)، آن مرد هژبر زور از ولایت غور(ص ۱۶۷)، به وقت خروش خروس (ص۲۰۴).
مطالب تاریخی کتاب به آسانی از نثر منشیانۀ سیفی جدا تواند شد، بدون آنکه به شیوۀ نگارش سیفی دست برده شود. پیراستۀ تاریخنامۀ هرات (تهران، موقوفات دکتر محمود افشار، ۱۳۸۱ش) این موضوع را به خوبی نشان می دهد.
ترجمۀ مطالب تازی به فارسی نمونۀ زیبایی از زبان ترجمه در عصر نگارنده است (مثلا ً صص ۴۵ – ۴۹). گزینش اشعار فارسی و گاهی تازی بر غنای ادبی تاریخنامه افزوده و گاهی باعث احیاء نام و ماندگاری مطالبی از یک اثر شده است؛ نقل مقداری قابل توجه از منظومۀ کرت نامه (Kartnama یا Kurtnama) با شرح داستان گویندۀ آن صدرالدین ربیعی پوشنگی (فوشنجی)، تاریخنامه را به صورت مهمترین مأخذ برای آشنایی با این مثنوی و گویندۀ آن در آورده و نقل مکرر از آن (مثلا ً ص ۱۹۳) پژوهشگران را به سبک و سخن ربیعی و نقل قطعاتی از سامنامه (مثلا ً صص ۵۵۷-۵۵۸) خواننده و پژوهشگر را با شیوۀ مثنوی سرایی سیفی آشنا می سازد.
کاربرد واژه های مختلف از نام جایها گرفته تا نام جنگ افزارها، اصطلاحات مغولی و به ویژه واژه های ناب فارسی کتاب را اهمیت خاص زبانشناختی می بخشد. نام جایها در هرات، که بسیاری از آنها هنوز بی هیچ دگرگونی به همان صورت باقیست پیشینهء کهن آنها را نشان می دهد؛ از آن جمله: آزاب، اسفزار، انجیر، اوبه، بادمرغان، برامان، برج خاکستر، پای حصار، بوالیان( یا گوالیان)، پل درقره، پل ریگینه، تولک، جغرتان، جوی آلنجان، دولتخانه، غیزان، پوشنج، قلعۀ کاه، کهدستان و جز آنها(ارجاع این نامها درفهرست اعلام تاریخنامه یاد شده است. برای شرح و توضیح نامها رکــ. پیراستهء تاریخنامهء هرات، صص ۱۷۱-۱۸۰).
در پایان چند نمونه از واژه ها و عبارات فارسی سره (برخی که نیاز به شرح داشته اند معادل آنها نیزدر این مقاله بیان شده) یاد می شود:
آب به چشم در آورد: چشمش پراشک شد(ص ۵۵۲) آسمان نمای: بنای بلند، آسمان خراش(ص۲۵۱) از خـُردکی باز با دل و زهره باشند: از هنگام طفولیت دلیر و با جرأت باشند(ص۳۵) اگر به ایلی سردرنیارند: اگر مطیع نشوند(ص۶۵)، بامداد پگاه (ص۱۸۹)، برآوردند: تخمین زدند(ص۳۴)، بنه وار: واحدی بزرگتر از خانوار(ص۱۱۱) ،بومدان: آشنا به منطقه(ص۶۵۳)، بو َند: باشند(ص۳۵)، پیشباز: استقبال(ص۲۲۸) پیمانۀ عمر پرشد(ص۱۷۴)، تیرپرتاب(ص۱۲۸)، جان درازی: طول عمر(ص۵۲۳)، چپر بستن: نرده و حفاظ موقتی کشیدن(ص۴۲۷)، خاکپالان: کسانی که خاک ویرانه ها را می جستند تا چیزی یابند(ص۱۱۸)، خط گناهکاری: اعترافنامه و تعهد نامه به عدم تخلف(ص۴۴۰)، درازدنبال: الاغ، چاروا(ص۱۱۱)، در ِ دزدیده: درِ نهانی (ص۴۲۶)، دل باز می داد: می نواخت(ص۴۴۶)، دم آب بی رضای او نخورد(ص۱۲۸)، دین ورز: متدیـّن(ص۱۹۸)، رشوه پاره(ص۱۸۰)، رهشناس(ص۶۵۳)، زبانگیر(ص۶۹۶) شادروان(ص۲۳۱)، شبروار: کف، مشت. در باب مبالغه یعنی کمترین واحد پیمایش غله (ص ۴۴۶)، شمال خوش نسیم(ص۱۰۴)، فرداروز: در تأکید و تحذیر نتیجه و آیندۀ کاری گویند(ص۲۶۸)، کارش تنگ درآمد: دشوار شد(ص۱۱۵)، کوتک: توده گک (ص۱۱۰)، گمگشت در: آن قسمت از در ورودی که از نظر نهان شود؛ ظاهرا ً آنچه در خراسان “غلام گردش” نیز می گفتند(ص۴۲۷)، مرد تناور راهرو(ص۱۱۱)، نام برآری: معروف شوی(ص۴۶۴)، همزانو: همنشین(ص۲۳۶).مآخذ:
اسفزاری، معین الدین محمد زمچی، روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات، به کوشش محمد کاظم امام، تهران، ۱۳۳۸-۱۳۳۹؛ سیفی هروی، سیف بن محمد بن یعقوب هروی، تاریخنامهء هرات ، به تصحیح و مقدمۀ پرفسور زبیر صدیقی، کلکته،۱۳۶۲ /۱۹۴۳م؛ همو، پیراستۀ تاریخنامۀ هرات، به کوشش محمد آصف فکرت، تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، ۱۳۸۱؛ صدیقی، پروفسور زبیر، مقدمۀ تاریخنامۀ هرات؛ صفا، دکتر ذبیح الله ، تاریخ ادبیات در ایران، تهران ، انتشارات فردوسی، ۱۳۷۲ (چاپ نهم) ۳/۱۲۴۰- ۱۲۴۲؛ میرخواند، محمد بن خاوندشاه، روضه الصفا، تهران، ۱۳۳۹.
این مقاله سال گذشته به درخواست دانشنامۀ زبان و ادب فارسی نوشته شد. ۲۹ جولای ۲۰۰۷، شهر اتاوا، آصف فکرت