فکری سلجوقی هرات شناس بزرگ
نماز شام هری بود و نوجوانی در سایۀ استاد می رفت. نوجوان کتابخوان بود. هر کتابی که می خواند، می پنداشت که دریایی بر دانشش افزوده می شد؛ که این از ویژگیهای نوجوانی است. شامگاهی همچنان که زیر درختان ناژو می رفتند، نوجوان گفت: “سعدی در این غزل : گلبنان پیرایه برخود کرده اند بلبـلان را در […]
شایق پندار
انسانی پاک و دوستی دوست داشتنی نزدیک به یک سال است که دوست عزیز چندین ساله ام مرحوم میر عبدالحلیم شایق هروی متخلص به پندار رخت از این ورطه برون کشیده است. او شاعری توانا، ادیبی صاحب نظر و از همه مهمتر انسانی والا بود. این چند سطر به مناسبت سالگرد وفات ایشان حسب الامر برادر گرامی جناب میر عبدالسلام شایق تقدیم […]
کتابفروشیهای هرات
در لیسهء (دبیرستان) سلطان غیاث الدین غوری که درس می خواندیم بهترین تفریح ما رفتن به کتابخانهء معارف بود. کتابخانه و کلوب معارف در طبقهء دوم همین دبیرستان یا لیسه قرار داشت. گنجینهء کتابخانهء معارف در هرات – پس از کتابخانهء مطبوعات – منحصر بفرد بود. تقریباً همهء لغتنامه ها ، دیوانهای شاعران پارسیگوی و بسیاری از کتابهای ادبی و تاریخی درین کتابخانه وجود داشت. امّا دران روزگار فراهم آوری آن کتابها از بازار و کتابفروشیهای انگشت شمار هرات ممکن و میســـّر نبود. همهء این کتابها به صورت خصوصی و با کمک فرهنگدوســتـان از بازار و کتابفروشیهای ایران خریداری و به هرات آورده شده بود. مرحوم حاج عبد الحســـین […]
استاد من در صحافی
آقای صادقی آن روزها، با آن که به استادمان – آقای صادقی- احترام خاصّی قائل بودیم، نمی دانستیم که او در کار خویش از نوادر روزگاراست. آقای صادقی ، نه تنها در افغانستان ورزیده ترین صحّاف به شمار می رفت، بلکه بسیاری از کتابدوستان ایرانی هم کتابهایشان را به هرات می آوردند تا آقای صادقی آنها را برایشان صحّافی کند. همین چند سال پیش […]
دهکدهء جهانی
به دوست گرامی جناب دهیاشی مدیر دانشمند مجلّهء بخارا پیکى ز بخارا و پیامى ز ســــــــــــــــمرقند آمد برم از دولت آن یار برومــــــــــــــــــــــند آن پیک بخـــــــــــارا و نه از میر بخــــــــــارا وان نامه چون قنــــــد نه از شــاه ســـــــــمرقند این پیک و پیام از چه دیاریســــــــــت بدین نام؟ از […]
محقق طباطبایی
یــاد چهــارده سال دوســـتی در اوائل ۱۳۶۲خورشیدی با دانشمند فقید شادروان آیه اللَّه سیّد عبدالعزیز محقق طباطبائى آشنا شدم. از اقامت من در ایران شش ماه گذشته بود و به تازگىسعادت تشرّف به آستان قدس یافته و پذیرفته بودم که همه نسخههاى خطىکتابخانه مرکزى را در دفاترى که به همین منظور تهیّه شده بود، ثبت کنم. […]
قلمرو زبان دری
به مناسبت هفتاد و پنج سالگی استاد کمال خراسانی این قصیده در زمان جنگ و روزگار آوارگی سروده شده است. داستان کابل و ارتباط کمال با آن و آشنایی من چنین است که استاد کمال خراسانی قصیده سرای معروف و استاد محمد قهرمان غزلسرای معروف ایران مهمان دولت وقت در افغانستان بودند و شبی در مهمانسرای زیبای باغ بالا […]
آهوی کوهی
صبح نـــــــشـــا بــور* به اســتاد شــفـیـعی کــدکـنی که مجموعهء دلنشین و گرانسنگ هزارء دوم آهوی کوهی را به گویندهء این سطور مرحمت فرموده اند بزرگا! دوستا! دانشورا! پاینده باشی چنان کان پاکدل مرد خراسانی دعا می کرد یاران را: الهی زنده باشی! *** مدامت باد طبع اندر شکرریزی همیشت آستین جود زیب شکّرآویزی که از گنجینۀ دُرِ دری- هزارۀ دوّمِ […]
عطّار هروی
خوشنویس فرشته خوی با آنکه جامعه ء دوران جوانی ما از بسیاری جهات از جوامع مترقی و از کاروان تمدن و تجدّد به دنبال مانده بود، اما داشتنی هایی داشتیم که اگرچه آن روز ها هم به آنها دلخوش بودیم، امّا پسانترها دریافتیم که آن داشته ها چه گوهران گرانبها یی بودند و ما چنان که می بایست و می شایست […]
آن بانوی کهنــــسال
پاس بداریم و نخستین آموزگاران را از یاد نبریم سپیده را با واژه ها درمی یابم. آری پیش از بانگ خروس سحری، راز و نیاز بی بی جان مرا از فرارسیدن یک روز خوب دیگر با خبر می سازد. بید ار می شوم، اما پنهان می کنم و مانند هر روز خود را به خواب می زنم. آخر تجربه دارم […]